معنی خانه و کاشانه

حل جدول

خانه و کاشانه

شیانه، بیت، سرا، عریش، کلبه، لانه، مقام، منزل


کاشانه

آپارتمان، آشیانه، خانه، سرا، بیت، کلبه، منزل

معادل فارسی آپارتمان

آپارتمان


خانه و سرپناه

کاشانه


خانه و منزل

سرا، کاشانه

لغت نامه دهخدا

کاشانه

کاشانه. [ن َ / ن ِ] (اِ) طرز. (اقرب الموارد). روق. (منتهی الارب). رواق. بیت کالفسطاط. (اقرب الموارد). کاشان. خانه ٔ زمستانی. خانه. || دارالشفاء. || خانه ٔ کوچک. خانه ٔ محقر:
آن کن که بدین وقت همی کردی هر سال
خزپوش و بکاشانه رو و صفه ٔ فروار.
فرخی.
نشان زندگی عقبی و مرگ جان ستان دنیا
اجل دروازه ٔ رحمت عدم کاشانه ٔ نیران.
ناصرخسرو.
در خانه ٔ تو موش به سوراخ درونست
او را چه بکار آید کاشانه و ایوان.
ناصرخسرو.
یارب خاقانی است بانگ پر جبرئیل
خانه و کاشانه شان باد چو شهر صبا.
خاقانی.
سرمست ز کاشانه بگلزار برآمد
غلغل ز گل و لاله بیکبار برآمد.
سعدی.
از بیابان عدم دی آمده فردا شده
کمتر از عیشی یک امشب کاندرین کاشانه ایم.
سعدی.
چو خلوت در میان آمد نخواهم شمع کاشانه
تمنای بهشتم نیست چون دیدار می بینم.
سعدی.
شمع شب افروزی کاشانه راست
نز پی آتش زدن خانه راست.
امیرخسرو.
یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه ٔ کیست ؟
جان ما سوخت بپرسید که جانانه ٔ کیست ؟
حافظ.
|| این لفظ بر آشیانه ٔ مرغان نیز اطلاق کنند. (جهانگیری):
از مزاج اهل عالم هر دمی کم جوی از آنک
هرگز از کاشانه ٔ کرکس همائی برنخاست.
خاقانی (ازجهانگیری).
ظاهراً در اصل بمعنی خانه ای است که شیشه ها را برای روشنی در تابدانهای آن تعبیه کرده باشند مرکب از کاش بمعنی شیشه و آنه که کلمه ٔ نسبت است و بعد از آن بمعنی مطلق خانه استعمال یافته حتی که بر آشیانه ٔ مرغان نیزآمده. (آنندراج).


خانه خانه

خانه خانه. [ن َ / ن ِ / ن َ / ن ِ] (ص مرکب، ق مرکب) تخلخل. متخلخل. سوراخ سوراخ. (ناظم الاطباء). || بسیاربسیار. (آنندراج):
ز گیسو نافه نافه مشک می بیخت
ز خنده خانه خانه قند میریخت.
نظامی.
با مظهری امروز بویرانه ٔ خویش
بودیم بفکر دل دیوانه ٔ خویش
ابر کرمی موج زد و پر کردیم
از مدح تو خانه خانه کاشانه ٔ خویش
حیاتی گیلانی (از آنندراج).
|| حجره حجره. (ناظم الاطباء). با خانه های متعدد. چون: «صفحه ٔ شطرنج و نرد خانه خانه است »، یعنی به اجزائی غالباً مربع و متساوی قسمت شده است، شطرنجی شکل. || خانه بخانه:
شهرشهر و خانه خانه قصد کرد
نی رگش جنبید و نی رخ گشت زرد.
مولوی.


خانه و لانه

خانه و لانه. [ن َ / ن ِ وَ ن َ / ن ِ] (ترکیب عطفی) خانه. منزلگه. || آشیانه. لانه. || خانه ٔ مرغهایی که بر دیوار و کوه باشد.

فرهنگ معین

کاشانه

(نِ) (اِ.) خانه خرد و کوچک، خانه زمستانی.

فرهنگ فارسی هوشیار

کاشانه

خانه کوچک، رواق


خانه خانه

سوراخ سوراخ، خانه های متعدد

مترادف و متضاد زبان فارسی

کاشانه

آشیانه، بیت، خانه، سرا، عریش، کلبه، لانه، مقام، منزل

فرهنگ عمید

کاشانه

خانه،
خانۀ کوچک،
٣. خانۀ زمستانی،
آشیانه، لانه،

فارسی به عربی

معادل ابجد

خانه و کاشانه

1039

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری